آنسوي مغاك بيگذر
درد من از حصار برکه نیست . درد من همزیستی با ماهیانیست که دریا به ذهنشان هم خطور نکرده است
اسم ها خلاقند. می آفرینند. و این جادوییست که انسان، در تفویض خلافت از سوی پروردگارش، به امانت گرفته است. گویی اسم ، ارتعاشیست از قدرت بی انتهای ربوبیت ، که در روح آدمی جاریست. ملکوت را با اسم نهادن بر ملایک به مُلک می آورد و از این جادو، بر مِلک خویش می افزاید. اینچنین است که رب النوع ها بدست انسان خلق میشوند و جان میگیرند ؛ تنها با اسم نهادن بر لمحه ای از ملکوت بی نام . اسم ها ورطه ای هولناکند از لمس جبروت بدست آدمی. بت ها تراشیده میشوند از کلمه ، و آنچنان جان میگیرند که بر خالق خویش سیطره میباند. لمس همیشه تیغیست دولبه. حیّ را میدماند و حیّ را میستاند. إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ ... و حقیقت اعلای عالم والاتر از اسم هاست. آنجا که اثری از تراشیده های آدمی نیست. ساحتی ماورای کلمات . ورطه ای بی نهایت تر از لمس.عالمی پیچیده در لفافه ی بی نامی. جهانی غنوده در سکوت ... أَوَّلُ اَلدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ اَلتَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ اَلتَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ اَلْإِخْلاَصُ لَهُ. وَ كَمَالُ اَلْإِخْلاَصِ لَهُ نَفْيُ اَلصِّفَاتِ عَنْهُ ... آنچه در اسم ها ادراک میکنی ، مخلوقاتیست فروریخته از خیال. و خداوند منزه است از خیال ها. و پاکست از وهم ها . حقیقت را با نامِ بی نامش بخوان ؛ که خدا در مِلک نمی آید ...
Design By : Night |