آنسوي مغاك بيگذر
درد من از حصار برکه نیست . درد من همزیستی با ماهیانیست که دریا به ذهنشان هم خطور نکرده است
" خداوندا ؛ مرا در بدست آوردن آنچه که برایم مقدر نکرده ای یاری مکن " "زهرا سلام الله علیها" خوب بیندیشیم به آنچه دعا میکنیم . چه اینکه خداوند متعال میدهدش بدون هیچ منعی. اما هر متاعی ، ظرفیت خویش را طلب میکند و شاید تو قابلیت آن متاع را نداشته باشی . حال اگر طهارت مجاری روحت ، مانع نشود و تو دست یابی به خواسته ات ، عدم قابلیت ، آن نوش را در کامت نیش خواهد کرد . بقول حافظ عزیز : بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی خون خوری گر طلب " روزی ننهاده " کنی هزار تو در توی رازگونه دارد دنیای دعا و مناجات با خالق . ما کودکان هستی ، اغلب داغ عدم قابلیت هامان را بر دل میکشیم نه عدم استجابت از سوی خالق را . وقتی پیمانه ای در خور آنچه میخواهیم نیستیم ، دیگر خواستن از بهر چه ؟ آنچه نیایش آدمی را عارفانه میسازد ، احاطه به اندازه های نفس خویشتن است . آگاهی به کوچه پس کوچه های جان خود . و بصیرت نسبت به پیمانه ی وجودی خویش . آنگاهست که تا پیمانه ات را بزرگ تر نکرده باشی چیزی افزون بر خود از خدای نخواهی خواست . چه اینکه میدانی تنها اینگونه است که روزی حلال کسب کرده ای. آنچیزی که به حقیقتِ تو افزون میشود . آنگاهست که به حقیقت درک خواهی کرد که اجابت دعایت ، در دستان خود توست نه چیزی بیرون از تو . اجابت دعایت ، همان پوستی است که می اندازی . اجابت تو همان قدمیست که در خود برمیداری. چیزی بیرون از دستان توانمند تو نیست . آنچه هست در دستان خود توست . خود را اجابت کن . پیمانه ات را وسیع گردان . از حدی که بر خویش زده ای بدر آی ... پس نجات را از که بخواهیم جز از خویشتن خویش؟ ناله هامان را برکه عرضه کنیم جز بر نفس خویش؟ رهایی و وسعت جان را از که طلب کنیم جز از روح الهی خویش ؟ تا خودمان ، خودمان را اجابت نکنیم چیزی از بیرون نفس مان بر ما جادویی نخواهد کرد . لیس للانسان الا ما سعی . بیایید این شبهای خوب ، کمی با خویش بیامیزیم تا پیمانه های خود را اندازه زنیم ... قدر زنیم ... تقدیر زنیم ... که تقدیر را ما خود میزنیم نه چیزی بیرون از ما. هرکس در خلوت خویش به اندازه (تقدیر) خویش آگاهست . این عربده های مستانه و جزع و فزع های ناتمام و تورق کتابهای دعا ، و نشخوار بی تعمق و عرفان این دعا و آن دعا ، چیزی جز آب در هاون کوبیدن نیست . هزار سال دیگر هم که "کمیل" بخوانی راهی به آنچه از آن کمیل بود نداری اگر که اندازه ات همچون کمیل نشود. اندازه هامانست که نشناخته مانده . باخود خلوت کنیم در این نیمه شبهای روشن . که موجودی غریب تر از "خویش" مان نیست . بیاد دارم که استاد میگفت : " چیزی بیش تر از آنچه که از "خود" یافته ای ، از خدای خود نخواهی یافت " از خود چه دریافته ایم ؟ هیچ چیز جز مفاهیمی موهوم و برچسبهایی ذهنی . کلام حضرت احدیت را دریاب که خطابت میزند : علیکم انفسکم ! آزادی هنگامی آغاز میشود که درک کنید شما " فکر کننده " نیستید . همین که تماشاگر فکر کننده شوید سطح بالاتری از آگاهی فعال میشود . آنگاه به تدریج متوجه میشوید که در ورای فکر گستره ی عظمیمی از شعور وجود دارد که فکر ، فقط بخش کوچکی از آن است . متوجه میشوید که تمام چیزهای براستی مهم مانند زیبایی ، عشق ، خلاقیت ، شادی و آرامش درونی از ورای ذهن برمیخیزند . به این ترتیب آهسته آهسته بیدار میشوید . echhart tolle پ ن : جنگی سخت در پی دروغی بزرگ در راه است . دروغهایی آنقدر بزرگ که اکثر مردم جهان آنرا باور کرده اند . چه اینکه دروغ هرچه بزرگ تر ، باورش راحت تر ! قطعه ای که لینک دانلود آنرا برایتان گذارده ام ، قسمتی از مستند فوق العاده ایست که الکس جونز مستند ساز برجسته ی آمریکایی در مورد فریب بزرگ جامعه ی ایلومناتی ، تحت عنوان " فریب اوباما" ساخته است . این مستند بقدری مملو از رازهای تاکنون مکنون مانده ی ایلومناتی در ایالات متحده است که آنرا بسیار جذاب و روشنگر ساخته ، و شخصا بدوستان توصیه میکنم این فیلم مستند را بطور کامل ببینند . دانلود قسمتی کوتاه از مستند (با حجم 7 مگابایت ) دانلود فیلم کامل " فریب اوباما " ( با حجم 900 مگا بایت با زیر نویس فارسی ) سالها در پی پیری میگردیم که مرهمی نهد بر دلهای آشوبزده و اذهان وهم آلودمان . تا مگر آرامی باشد بر قلبهامان و رشدی باشد بر انفسمان . از این سوی بدان سوی . از این استاد به آن استاد و از این دانش سرای بدان حوزه و بدان دیر و بدان معبد. اما جان آرام نمیابد . عطش دانستن فرو نمینشیند . فواره های آتشین سوالات پی در پی ، فکر خام و باورهای خالی و ایمانهای سستمان را میسوزاند . غافل که معشوق همینجاست . . . بیایید بیایید . . . . آنهایی که روایت عنوان بصری را از امام صادق علیه السلام خوانده باشند ، میدانند از چه صحبت میکنم . از جرعه آبی آنچنان گوارا که عطش آتشین گدازه های درونهای جویای حقیقت را آرام میکند . پس هدیه اش میکنم به جانهای جویای دانش . . . . دانش و نه سواد ! : شيخ شمس الدّين محمّد بن مكّيّ (شهيد اوّل) گفت: من نقل ميكنم از خطّ شيخ احمد فراهاني رحمه الله از عُنوان بصري؛ و وي پيرمردي فرتوت بود كه از عمرش نود و چهار سال سپري ميگشت. او گفت: حال من اينطور بود كه به نزد مالك بن أنس رفت و آمد داشتم. چون جعفر صادق عليه السّلام به مدينه آمد، من به نزد او رفت و آمد كردم، و دوست داشتم همانطوريكه از مالك تحصيل علم كردهام، از او نيز تحصيل علم نمايم.» " ... یکی از گفته های بسیار شگفت آور "دیوید بوهم" ــ فیزیکدان برجسته ی کوانتوم ــ اینست که واقعیت ملموس زندگی هر روزه ی ما ، درواقع نوعی توهم است ! درست بسان یک تصویر هولوگرافیک . و در زیر این واقعیت ، نظم عمیق تری از وجود مستتر (پنهان) است . یعنی سطحی وسیع و اصیل تر از واقعیت که مدام ، درست به همان شیوه که یک تکه فیلم هولوگرافیک به تولید هولوگرام میپردازد ، به تولید همه ی اشیا و نمود های جهان فیزیکی ما میپردازد . و بوهم این سطح عمیقتر واقعیت را " نظم مستتر " (نظم درخود پوشیده ) مینامد و به سطح وجود خود ما بعنوان "نظم نامستتر" (نظم ناپوشیده) اشاره میکند . او این واژه ها را از آنرو بکار میبرد که تجلیات همه ی صورتهای جهان را نتیجه ی بیشمار ظهور و غیبت این دو نظم میداند ... این ایده را میتوان در بسیاری از سنتهای کهن جهان نیز یافت . مثلا بودایی های تبتی این دو جنبه را خلا و لاخلا مینامیدند . لاخلا واقعیت چیزهای دیدنیست . و خلا نظیر نظم مستتر ، جایگاه زایش همه ی چیزهاست که بصورت یک جریان بی پایان ، از آن سرازیر میشود . با این حال تنها خلا است که واقعیت دارد و تمامی اشکال جهان عینی ، واهی اند و تنها بخاطز جریان بی پایان میان این دو نظم اند که وجود دارند . در عوض خلا را چیزی ظریف و پیچیده ، تقسیم ناپذیر و رها از خصوصیات متمایز کننده دانسته اند . چرا که تمامیت خلل ناپذیرش را نمیتوان با کلمات توصیف کرد ... بوهم بر این باور است که جهان را چیزی متشکل از اجزا دانستن ، همانقدر بیمعناست که آبفشانهای گوناگون یک چشمه را چیزی جدای از آبی که در آن است بدانیم . یک الکترون ، یک ذره ی اولیه نیست . بلکه نامیست که بر وجهی خاص از تمامی جنبش (هولوموومنت ) اطلاق شده است . واقعیت را قسمت کردن و سپس هر قسمت را نامگذاری کردن ، همیشه کاری دلبخواه و حاصل رسم و رسومات است . زیرا ذرات زیر اتمی و هرچیز دیگری در جهان ، بیشتر از طرحهای مختلف یک قالی ، از هم جدا نیستند . هرچه درجهان وجود دارد جزیی از " یک پیوستار " است ! طبقه بندی های مفهومی ای که ما بکار میبندیم تا جهان را تقطیع و تجزیه کنیم ، کار خودمان است . اینها جایی در " آنجا " ندارند . چون در " آنجا " فقط تمامیت تقسیم ناپذیر در کار است . یعنی خدا ... " "جهان هولوگرافیک - مایکل تالبوت" ░ پ ن : سالها پیش ، وقتی برای اولین بار با معنی درست و شگفت واژه ی "صمد" آشنا شدم و بعدتر ها که معنی عظیم واژه ی " احد " آنرا برایم دقیق تر معنا کرد ، نمیدانستم که این حیرت ، سالها مرا همراهی خواهد کرد تا بدانجا که تمام دانشها و بینش های زندگیم را تحت الشعاع قرار دهد . وقتی در روایتی خوانده بودم که امام باقر علیه السلام به یکی از اصحاب خود گفته بودند که " اگر شما به اندازه ی کافی درک داشتید ، تمامی دانشهای هستی را در کلمه ی "صمد " بشما می آموختم " ، آنگاه کمی خود را دلداری میدادم بر این حیرت بزرگ و درد لاعلاجی که بر جانم افتاده بود . و وقتی از قول رسول خدا خوانده بودم که " خداوند سوره ی توحید را برای مردم آخرالزمان نازل کرده است" ، آنگاه خویشتن دارانه منتظر ایستاده بودم بر نظاره ی پهنه ی دانشهای درکنج مانده ی زمانه ی خویش . و استمداد میطلبیدم بر جرعه آبی برای فرو نشاندن عطش سینه ام . برای این آتشی که بر جان افتاده بود و سیل دانشهای مجعول زمانه ، بر سوزشش می افزود . و حال ، آشفته تر از پیش ، و شیداتر از همه وقت این دعای رسول حق ، شده زمزمه ام که : " اللهم ارنی الاشیاء کما هی " ... و اما سر خدا که عارف سالک به کس نگفت در حیرتم که باده فروش از کجا شنید؟! " فقط آدمیانند که بجایی رسیده اند که دیگر نمیدانند چرا وجود دارند ؟! آنها دیگر از مغزشان استفاده نمیکنند و آن دانش سری که نسبت به بدن و حواس و رویاهای خود دارند را فراموش کرده اند . آنها از دانشی که روح در اختیار یکایکشان قرار داده استفاده نمیکنند . اصلا از آن خبر ندارند . و لذا کورکورانه و افتان و خیزان راهی را که به هیچ کجا نمیرسد دنبال میکنند . نوعی بزرگراه که آنان خود با بولدوزر به جان آن افتاده اند و هموارش ساخته اند تا بتوانند سریع تر به آن حفره ی عظیم تو خالی که سرانجام در انتهای راه خواهند یافت برسند . حفره ای که منتظر است آنها را یکجا ببلعد . یک شاهراه راحت هموار که میدانم به کجا میرسد ؛ خود دیده ام . خود آنجا بوده ام . در تصور ذهنی ام . و هرگاه به فکرش می افتم از وحشت میلرزم . . . " * متن فوق قسمتی از کتاب فوق العاده ی " جهان هولوگرافیک " نوشته ی مایکل تالبوت است . کتابی که خود بابی از دانش را بسوی شما میگشاید ، و نه صرفا دانشی را بر دانش شما بیفزاید . چه اینکه دانشهایی هستند از نوع بینش ، که خود دریچه هایی هستند به دنیاهایی بسیار عظیم و عمیق . دنیاهایی که همینجا در کنار ما هستند اما تنها معدودی از چشمها به دیدارشان نایل می آیند . چشمهایی که بطلبند و همان چشمهایند که میابند . این کتاب رو میتونید از انتشارات جیهون تهیه کنید . پیشنهادیست از جنس عطش ! سخنی در باب عرفان های کاذب عصر ما ، که متاسفانه در میان جوانان باب شده است . مارهایی بس خوش خط و خال که هویت درونیشان همان اومانیسم است . انسان محوری . اینکه انسان را محور تمام ادراکات میدانند و خارج از ادراک انسان ، به حقیقتی مجرد و محض اعتقاد ندارند . اینکه احساس انسان معیار همه چیز است . اینکه در نهایت ، انسان خود آفریدگار خویش میشود . و نهایت اینکه تو پس از دیدن فیلم مستند " راز " غرق لذت و شعف میشوی . اینکه تو خدای خود را گم میکنی . اینکه تو گم میشوی . اما حرکت حسین چنان طنینی در گوش تاریخ افکند که پیروانش هیچگاه اسیر این ضلالت نگردند . چرا که حسین چراغ هدایت در شبهای دیجور ظلمت است . همان کشتی نجات از تلاطم ها و پریشانی های زمانه . و شیعه ی حسین ، هیچگاه خود را در مرکز آفرینش نمیبیند . چرا که حسین به بلندای تاریخ فریاد زد که : "اگر دین محمد جز به بهای خون من زنده نمیماند ، پس ای شمشیرها مرا فراگیرید ." حسین با این کلام این چراغ هدایت را روشن کرد تا شیعه هیچگاه و به هیچ ترفندی مبتلا به "انسان محوری " نشود . چه اینکه حسین هم که انسان کامل و حجت خدا در زمان خود بود با تمام دارایی اش فدای دین محمد میشود . یعنی این همه عظمت فدای عظمتی بالاتر از خود . این سیلی سختی است به کسانیکه دین را بازیچه ی هواهای نفس خود کرده و گمان میکنند که دین همان دریافت ذهنی و مکاشفات درونی آنهاست و بدین سان باب اباحه گری و خودپرستی را در نفس خود میگشایند . ای آنکه عادت وار بر حسین میگریی و بر سینه میزنی ! حسین با آن همه عظمت قربانی دین شد . تو برای دینت چه به قربانگاه آورده ای ؟ ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد این مدعیان در طلبش بی خبراننـد کان را که خبــر شد خبری باز نیامد سخنی کوتاه هم در این باب را از زبان دکتر سروش یشنوید . لینک " وقتی که در صحنه ی پیکار حق و باطل نیستی ، هرکجا میخواهی باش . به نماز بایست یا به شراب بنشین. فرقی نمیکند ! بی امام ، سعی صفا و مروه هم سعی ای بیهوده است . همچون عرق ریختن های بی حاصل امروز مسلمانان که هرچه بیشتر عرق میریزند بیشتر به بدبختی و فلاکت میرسند . بی معرفت امام ، طواف بر گرد کعبه ، طوف بر گرد همان بتخانه ی بزرگ است پیش از رسالت محمد (ص) . . . " " دکتر شریعتی -- حسین وارث آدم " باخودم میگفتم اگر در تمام عمر یکبار هم برای حسین بر سینه نزنم و فقط و فقط این سخنرانی دکتر شریعتی رو به حقیقت درک کنم ، برای دنیا و آخرتم توشه کافیست . و مگر نه آنکه میزان بلندای هر عمل ، معرفت و سپس خلوص است . پس عجبا از ما که نمیدانیم حسین از چه رو چنان مستانه همه ی آنچه در دنیایش بود را به فدا داد ، و بر سینه میکوبیم . گریه بر زخم های حسین کافیست . بر دردهای حسین مویه کنید ... لینک دانلود سخنرانی فوق العاده ی دکتر شریعتی با عنوان "حسین وارث آدم" " قافله عشق در سفر تاريخ است و اين تفسيري است بر آنچه فرموده اند: كل يوم عاشورا و كل ارضٍ كربلا... اين سخني است كه پشت شيطان را مي لرزاند و ياران حق را به فيضان دائم رحمت او اميدوار مي سازد.
ادامه مطلب
برچسبها: جهان هولوگرافیک, صمد, یگانه, هستی یکپارچه
Design By : Night |