آنسوي مغاك بيگذر

درد من از حصار برکه نیست . درد من همزیستی با ماهیانیست که دریا به ذهنشان هم خطور نکرده است

     سخنی در باب عرفان های کاذب عصر ما ، که متاسفانه در میان جوانان باب شده است . مارهایی بس خوش خط و خال که هویت درونیشان همان اومانیسم است . انسان محوری . 

     اینکه انسان را محور تمام ادراکات میدانند و خارج از ادراک انسان ، به حقیقتی مجرد و محض اعتقاد ندارند . اینکه احساس انسان معیار همه چیز است . اینکه در نهایت ، انسان خود آفریدگار خویش میشود . و نهایت اینکه تو پس از دیدن فیلم مستند " راز "  غرق لذت و شعف میشوی . اینکه تو خدای خود را گم میکنی . اینکه تو گم میشوی .

     اما حرکت حسین چنان طنینی در گوش تاریخ افکند که پیروانش هیچگاه اسیر این ضلالت نگردند . چرا که حسین چراغ هدایت در شبهای دیجور ظلمت است . همان کشتی نجات از تلاطم ها و پریشانی های زمانه . و شیعه ی حسین ، هیچگاه خود را در مرکز آفرینش نمیبیند . چرا که حسین به بلندای تاریخ فریاد زد که : "اگر دین محمد جز به بهای خون من زنده نمیماند ، پس ای شمشیرها مرا فراگیرید ."

     حسین با این کلام این چراغ هدایت را روشن کرد تا شیعه هیچگاه و به هیچ ترفندی مبتلا به "انسان محوری " نشود . چه اینکه حسین هم که انسان کامل و حجت خدا در زمان خود بود با تمام دارایی اش فدای دین محمد میشود . یعنی این همه عظمت فدای عظمتی بالاتر از خود . 

     این سیلی سختی است به کسانیکه دین را بازیچه ی هواهای نفس خود کرده و گمان میکنند که دین همان دریافت ذهنی و مکاشفات درونی آنهاست و بدین سان باب اباحه گری و خودپرستی را در نفس خود میگشایند .

     ای آنکه عادت وار بر حسین میگریی و بر سینه میزنی !  حسین با آن همه عظمت قربانی دین شد . تو برای دینت چه به قربانگاه آورده ای ؟



     ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز         کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

     این مدعیان در طلبش بی خبراننـد          کان را که خبــر شد خبری باز نیامد


     سخنی کوتاه هم در این باب را از زبان دکتر سروش یشنوید .         لینک



نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۹/۱۳ساعت 11:38 توسط هارپوكرات| |


Design By : Night