آنسوي مغاك بيگذر

درد من از حصار برکه نیست . درد من همزیستی با ماهیانیست که دریا به ذهنشان هم خطور نکرده است

.

       کاش دنیایی داشتیم که توش ، آدمها دلشون خوش بود که خدایی دارند که بپرستنش . همون خدایی که بهشون نزدیک بود .  کاش دنیایی داشتییم که توش آدمها یی بودن که  دلمون خوش بود دوسشون داریم و بهشون خدمت میکنیم . همون آدمهایی که کنارمون بودند در لحظه های نیاز و بی نیازی .  کاش دنیایی داشتیم که توش همدمی بود که آروممون بود تو لحظه های بیقراری دل . کاش دنیایی داشتیم که از زیباییش دلت نمیخواست هیچوقت بمیری. کاش دنیایی داشتیم که توش دلها اینقدر افسرده و سرد نبودند . کاش دنیایی داشتیم که توش خدا رو به شادی تفسیر میکردن . کاش دنیایی داشتیم که توش هزینه ی هرچیزی فقط یه لبخند بود و یه دل شاد . . . 

کاش . . . 

کاش  خدا بینمون بود . . . 

کاش  آسمونی بودیم . . . 

کاش . . . 

.

.

پی نوشت :

زبان  " ای کاش  "  زبانیست که از علی بن الحسین علیه السلام بیادگار ماند . زبانی که دلها در آن کوچکی خود  را از یاد برده و دل به بزرگی مخاطب میسپارند . و این ای کاشها همیشه در راه آسمانها در پروازند و بیهوده هدر نخواهند رفت . دلها را ریسمانهاییست نامرئی که  سر دیگرش بدست بزرگیست پنهانی . 

نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۹/۱۰/۰۵ساعت 14:33 توسط هارپوكرات| |


Design By : Night