آنسوي مغاك بيگذر

درد من از حصار برکه نیست . درد من همزیستی با ماهیانیست که دریا به ذهنشان هم خطور نکرده است

جریان عجیبیست . . . 

     بسیار عجیب و بسیار دقیق !  و باعث شرمساری برای آنانکه ادعا دارند خدا و رسول و ولی اش را باور دارند !

باور ؟!!!

     باور مگر چیست ؟  مگر جز آنست که تو باور داری آتش تو را میسوزاند  . . . و میسوزاند ؟  که پای از آن میکشی . پس تو را چه شده که اکنون خاموش و لنگ ، نشسته ای ، پای در زنجیر ؟!!

     بقول مولای باور کنندگان (مومنان) ، اینان در باطل خود ، یکپارچه تر و مستحکم ترند تا شما به حق خود !  هزار سال است چنان کار میکنند که اگر نگاهشان کنی ، یقین میکنی که هیچکس به یقین اینان نمیرسد در باورشان به آیینشان .  حتی اعتقادات ما را نیز ، چنان باور دارند که ما خود چنان باور نداریم .  اینان حتی ، ظهور مولای ما را چنان باور دارند که از پیش ، راه بر او بسته اند . اما تو آیا چنان باور کرده ای که تفنگت را از پیش آماده ساخته باشی ؟ و یا خود را عادت داده باشی به شیوه ی تفکر و زندگی بگونه ایکه سزاوار حکومت او باشد ، آنطور که گویی او همینجاست  . . . همینجا در کنار ما ؟

     آیا چنان باور کرده ای که تصمیمات زندگیت را بر مبنای بودن او ، هدفگذاری کرده باشی ؟ و آیا به حقیقت واقعی کلمه ، باور داری که او بزودی می آید ؟ خیلی زود . . . خیلی زودتر از این حرفها ؟ . . . 

     می دانی که ، او که باشد ، دیگر تو آنگونه که دلخواهت هست نمیتوانی بزی ای . دیگر حسابی هست به معنی واقعی حساب . و دیگر از تو شعور طلب میشود و کار . نه فرسودگی و منگی و تعصب و کوته نظری . حرف از حکومتیست جهانی . نظامی که در آن تو اگر حاکم یک مملکت باشی ، حقوقت مساویست با حقوق پایین ترین فرد در جامعه ات . دیگر کارتی در جیب نخواهی داشت که برایت مصونیت ایجاد کند ! نکند خود را در تحت لوای او ، مسلط بر جان مردم بدانی ?!!!  دیگر از این خبر ها نیست . ولایت او شبیه این ولایت های این زمانه نیست ها ! سربازان او ، خدمتگزاران و نوکران مردمند در همه ی اقشار و همه ی فرهنگها ، نه مسلط بر جان مردم . . . 

هیچ حواست هست ؟

میدانی از چه حرف میزنم ؟

قضیه بسیار جدی تر از این حرفهاست . . . تمام شعور را بیاری بگیر برای درک این مهم . 


     یاران دجال ،  باور دارند نظام خود را . چنان یقینی که آنان را واداشته که سالیان متمادی ، چنان برای ظهور خداوندگارشان تلاش کنند که گویی او همیشه در کنارشان و ناظرشانست . و چیز غریبی که این میان است و باعث شرمساری ما ، اینست که آنان ، ظهور خدایشان ( دجال ) را مبدأ پیدایش حکومت خود نمیبینند . بلکه میدانند که میبایست زمینه های ظهورش را فراهم کنند تا او بیاید . میدانند که میبایست جهان را در سطحی از انرژی و سیستمی از تاریکی قرار دهند تا او بتواند پادشاهیش را بنیان نهد . یعنی تلاش پیش از پادشاهی . تلاش برای زمینه سازی تاجگذاری پادشاه !

       این نکته ای بسیار بسیار دقیق است برای کوفتن در طبل بی عاری مسلمین ، که عمریست آنها را با این اندیشه خو داده اند که میبایست بنشینید تا امامتان بیاید . افسوس . . . صد افسوس که یاران دجال ، چنان کار میکنند که فرش قرمز خداوندگارشان را نیز بگسترانند تا او بیاید . و میدانند که قانون بر همین استوارست .  و ما ، طلبکارانه نشسته ایم تا مولایمان بیاید و جهانمان را بسازد . از بس که ما تن پرویم . . . 

     بیاد داستان یهود می افتم که به موسی گفتند : تو و خدایت به جنگ فلسطینیان بروید و آنگاه که پیروز شدید ما وارد بر شهر میشویم . . . آری ، فرزندان همین یهودیان ، چه تفاوت کردند با پدرانشان . و ما هم چه تفاوت کردیم با پدرانمان و پیشوایانمان که خون خود و عزیزانشان را دادند برای تحول و برای ایجاد بستری برای احقاق حقیقت بر زمین . . . 

     یاران پر مدعای مهدی کجا و یاران دجال کجا  . . . 


براستی ، ما منتظریم یا آنان ؟

ما سربازان مولای خویشیم یا آنان ؟

ما سزاوار بدست گرفتن نظام جهانیم یا آنان ؟

ما نظم را میشناسیم یا آنان ؟

ما فهمیده ایم که شرط اول حکومت بر جهان ،  در بر گرفتن تمام فرهنگها  و حلم با آنانست یا یاران دجال ؟


بحق که خوشا بحال مولا و پیشوای آنان ــ شیطان ــ . 

. . . 


نوشته شده در جمعه ۱۳۸۹/۱۲/۰۶ساعت 23:26 توسط هارپوكرات| |


Design By : Night