آنسوي مغاك بيگذر
درد من از حصار برکه نیست . درد من همزیستی با ماهیانیست که دریا به ذهنشان هم خطور نکرده است
امروز بیاد آوردم . . . روزگاری را که "یاد مرگ" ، تمام معنا و زیبایی زندگیم بود . مرگ بود ؛ زندگی هم بود . امروز مرگ نیست ، و زندگی هم . چه آرام و دلنشین بود زندگی ، با انس با مرگ . آنروزها تمام امیدم در زندگی "مرگ " بود . همنشین آرام کننده ایست مرگ. امیدبخش هر نومیدی . روشنای هر ظلمت . هدفمند کننده ی زندگی است . آرام بخش روح و آشنای قلب است مرگ . . . امروز بیاد آوردم . . . تمام پریشانی هایم از آن روزی شروع شد که ساحره ی شوم آتش ، مرا از عالم شگفت مرگ به صحرای پوچ خاک افکند . و مرا اسیر روزمرگی ها کرد . تا آنجا که انیس خلوت شبها و روشنای چشم روزهایم را از یاد بردم . بقول رسول خدا : چه بد رفاقت میکند با مرگ ، آنکسیکه فردا را هم جزو عمر خود میشمارد . . . بیاد آورده ام . . . و کاش این ذکر ، طمئنینه ی قلب خاموشم شود و بار دیگر این چراغ ، جان پذیرد با یاد مرگ ؛ این آسمان آبی دیگر . . .
| Design By : Night |