آنسوي مغاك بيگذر
درد من از حصار برکه نیست . درد من همزیستی با ماهیانیست که دریا به ذهنشان هم خطور نکرده است
نفس حالتی دارد که در آن حالت ، تشنه ی این است که "محبوبیت" حاصل کند . این خواست نفس ، انسان را وارد بر مسیری میکند که در دین ، مفهوم "برون فکنی نفس" یا بی حجابی بدان اطلاق شده است . و بدین سبب که میل به محبوبیت در زن بیشتر از مرد بوده است ، لذا این کج اندیشی درمیان افتاده که حجاب مخصوص زن است . مگرنه این مفهوم یک مفهوم کلی و عرفانیست که هرکسی به اعماق آن (حجاب) دست نخواهد یافت . بلکه در سیری طولانی ، هرکس به مرتبه ای از آن دست میابد . وقتی میل به محبوب واقع شدن ، در انسان شدت میگیرد ، انسان از عمق خویش به لایه های سطحی وجودی خویش میرسد و آنگاه شروع به ساطع کردن زیبایی های وجودی خویش میکند . که در زن این زیبایی از تن آغاز شده و به لایه های عمیقتر روح میرسد . و در مردانی که آنچنان در جسم خویش به زیبایی نرسیده اند ، اغلب در سطح اخلاقیات میماند. چنانکه زنی که تنی زیبا داراست ، اغلب به همان برون فکنی در تن قناعت میکند ، و شخصی که آنرا فاقد است از لایه های زیبای دیگر وجودی خویش برای دلربایی و شهرت و دیده شدن و در نهایت رسیدن به مفهوم "محبوبیت" استفاده میکند . اینکه شخصی تن خود را برای محبوبیت عرضه میکند و دیگری هنر خود را ، تنها در شکل موضوع تغییر ایجاد شده است ، مگر نه اصل موضوع یک مفهوم یکسانست . لیکن هرکدام در مرتبه ای خاص خود میباشد . حجاب بیشتر یک مفهوم عرفانیست تا فقهی . و از آنجا که عرفان و شرع هردو در یک امتدادند ، این دو در خلط هم افتاده اند و در این امتزاج ، حجاب ، معنی حقیقی خویش را از دست داده است . دین انسان را به سفر درون و برون دعوت میکند و برای هرکدام برنامه ای معرفی مینماید . و برای کسیکه سفر درون را طلب کرده است ، حکمی را صادر میکند که برای آنانکه به حکمت آن نرسیده اند بیشتر حالت یک دستور را دارد . اما برای آنانکه به حکمتش دست یافته اند حالتی ست همچون سماعی عاشقانه در روح. هرچقدر انسان از این میل نفس ، یعنی میل به دوست داشته شدن ، جلوگیری کند و بسمت میل "دوست داشتن" حرکت کند ، بسیار گسترده تر و عمیقتر به هویت و یگانگی روح خویش با هستی میرسد . در حقیقت ، خداوند قصد دارد انسان ، از برون فکنی خویش دست بردارد و خود را در اعماق خود ، آنگونه بیابد که خویشتن را لایق آن بداند که خود محبوب برای خود بیابد ، و نه آنکه محبوب واقع شود ، و بخاطر استمرار و جاودانگی آن به فلاکت افتد . این مفهوم زیبا و عمیق ، وقتی در وجود کسی بذر میکارد ، آن شخص خودبخود از برون فکنی فاصله گرفته و به درون خود سفر میکند . این سفر ، مراتبی را در خود به ظهور میرساند که پوشانیدن زیبایی بدن ، تنها یکی از آنهاست . و سپس انسان به مراتب دیگر که در آن زیبایی های روح نیز در دنیای درون خویش خلاصه میشود ، میرسد . آنگاه چه زیبایی های جسم و چه زیبایی های روح ، تنها در میان عبد و معبود جلوه گرست و نه ریاکارانه در میان مخلوقات . و اعمال انسان ، همه در ساحت قدس خداوند شکل میگیرد و نه بخاطر خوشایند و ترغیب دیگران . به بیان ساده تر ، اگر من این نوشتار را هم ، برای برون فکنی نفس خویش ، و ابراز وجود و طلب محبوبیت در اینجا نگاشته باشم ، من هم دچار بی حجابی روح خویش گشته ام و از هویت درونی خود فاصله گرفته ام و با خود بیگانه تر شده ام . و کسانیکه پس از عمری (ویا مدتی) جلوه گری با جسم یا دانش یا هنر خویش ، ناگهان احساس تهی بودن و خالی شدن کرده اند ، بهتر منظور مرا میفهمند . انسان ناگهان احساس میکند که خالیست و از خود بیگانه . این همان مفهوم بی حجابیست . من دانسته ام و تو نیز میدانی که برای هم آغوشی با هویت زیبا و حقیقی خویش ، چاره ای نیست جز ترک هم آغوشی های جسمی و روحی و روانی با دیگر خلایق ، و رسیدن به جایی که هرچه زیباییست (از تن گرفته تا جان) همه برای معبود عرضه میشود و نه عبد . و این آنجاست که پیامبر نازنین ما ، مرد را برای زن ، خداوندگار در زمین مینماید . چه اینکه زن برای جلوه دادن تن زیبای خاکی خود ، نیاز به معبودی بر روی خاک دارد . اینگونه است که آندو را در کانون خانه ، برای هم عرضه میکند و در بیرون خانه به اخلاص فرا میخواند و از ریا پرهیز میدهد . و آن دو را لباس هم میداند. چرا که انسان خاکی ، برای ابرازهای خاکی خود ، نیاز به خداوندگاری بر روی خاک دارد . و این دو برای هم در کانون خانه ، اکتفا میکنند . ( البته میبایست اکتفا کنند . که اگر هریک کوتاهی کنند دیگری را به بی حجابی جسم و روح سوق داده اند ؛ و سپس خود را ) . بیشتر تفکر کنید . که تفکر بالاترین عبادتهاست .
| Design By : Night |