آنسوي مغاك بيگذر
درد من از حصار برکه نیست . درد من همزیستی با ماهیانیست که دریا به ذهنشان هم خطور نکرده است
وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً "و موسی را وعده دادیم بر سی شب . و به انجام رساندیمش به ده شب دیگر. پس کامل شد هنگامه ی وعده ی پروردگارش در چهل شب ..." مار وقتی که در تنگنای خود قرار میگیرد ، چهل شب به قرارگاه خود میخزد و هیچ نمیخورد . . . آنگاه پوست می اندازد تا بزرگتر بودن را تجربه کند ... ... جانهای شگفت و مرموزی هستند که چون مار ، پوست می اندازند ... هارپو ؛ مباد که غافل بمانی از ایشان . وعده گاه نزدیکست ...
نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۴/۱۲ساعت
12:52 توسط هارپوكرات| |
| Design By : Night |