آنسوي مغاك بيگذر

درد من از حصار برکه نیست . درد من همزیستی با ماهیانیست که دریا به ذهنشان هم خطور نکرده است

بسمک یا لطیف

     

       زندگی زیباست ، اما شهادت از آن زیباتر است .  سلامت تن زیباست ، اما پرنده ی عشق ، تن را همچون قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند . و مگر نه آنکه گردنها را باریکتر آفریده اند تا در مقتل کربلای عشق ، آسانتر بریده شوند ؟  اگر مقصد پرواز است  قفس ویران بهتر  . پرنده ی مهاجر از ویرانی لانه اش نمیهراسد .   و مگر نه آنکه از پسر آدم عهدی ازلی ستانده اند که حسین را از سر خویش بیشتر دوست بدارد ؟ و مگر نه آنکه خانه ی تن راه فرسودگی میپیماید تا خانه ی روح آباد شود ؟ و مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینه ی سرگردان آسمانی ـ که زمین باشد  ـ برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده اند ؟ و مگر از درون این خاک ، اگر نردبانی به آسمان نباشد ، جز کرمهایی فربه و تن پرور بیرون می آید ؟ اگر قبرستان جاییست که مردگان را در آن به خاک سپرده اند ، پس ما قبرستان نشینان عادات و روزمرگی ها را ، کی راهی به معنای زندگی هست ؟

                                                                        شهید سید مرتضی آوینی

 

نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۸۵/۰۸/۱۸ساعت 18:15 توسط هارپوكرات| |


Design By : Night