آنسوي مغاك بيگذر

درد من از حصار برکه نیست . درد من همزیستی با ماهیانیست که دریا به ذهنشان هم خطور نکرده است

 

 

 

     تقرب به خدا ، یعنی تشبه جستن به حضرت اله . یعنی شبیه تر شدن به خدا . یعنی صفاتی را که او داراست ، تو نیز در خود به بروز رسانی . 

     تقرب به خدا یعنی اگر او بردبار است تو هم بردبار باشی . یعنی اگر او بخشایشگر خطاهاست ، تو هم باشی. تقرب به خدا یعنی اگر او مهرپیشه است تو هم باشی . یعنی اگر او منتهای امیدهاست تو هم باشی . یعنی اگر او دلگشای هر اندوهگین است تو هم باشی . یعنی اگر او ذخیره و امیدیست هنگام شدتها و سختیهای خلایق ، تو هم همچون او باشی .

    تقرب به اله یعنی اگر او طبیب و همدم و نوربخش دلهای اندوهگینست ، تو هم باشی  . یعنی اگر او نزدیکست تو هم باشی ... اگر او نزدیک است تو هم باشی ... نزدیک باشی ...

 

 ...

 

     اینک بنشین پای "جوشن کبیر" دلت . خود را عرضه کن بر تک تک نامهای زیبای او . و خود ببین که چقدر از او فاصله داری ؟ 

     اینگونه است که جوشن کبیرت ، در امتداد همه ی زندگیت جاری میشود . اینگونه است که شب قدرت تا همیشه ی زندگیت باتو زنده میماند و در جانت گسترده میشود . اینگونه است که شب قدر ات دیگر پایانی ندارد. اینگونه میشود که دیگر قرار نداری . نه قرار  و نه  خواب .

      

 

     دیگر خود را تنها و جدا از هستی نخواهی دید . مگر میشود تو از همه ی هستی جدا باشی و "خود" را بیابی؟! چه رسد به خدا را ! میبایست حشر پیداکنی با همه ی عالمها ... حتی دنیای تاریک یک غراب تاریکی ... 

 

     دیگر لحظه لحظه ی عمرت در تفاهم و ارتباط با همه ی هستی است . در صلحی آرامبخش ... لحظه لحظه خود را محک میزنی با همه ی هستی . با چهره های خدا . دیگر خود را مدام اندازه میزنی با صفات صافی پروردگارت در ارتباطت با موجودات هستی ... دیگر اینگونه در اندازه ی خود نمیمانی ... دیگر این تویی که اندازه میزنی ... "قدر" زدن در هستی ات جاریست . اینگونه میشود که زندگی را پیدا میکنی . زندگی یافتنی است ، نه عادتی برایگان در کف.

 

     اینگونه زیستن است  احیای قدر  . . . شب دنیا را بیدار زیستن .

 ...

 

نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۳/۰۴/۲۶ساعت 18:23 توسط هارپوكرات| |


Design By : Night