آنسوي مغاك بيگذر
درد من از حصار برکه نیست . درد من همزیستی با ماهیانیست که دریا به ذهنشان هم خطور نکرده است
آنگاه که غرور کسی را میشکنی ، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی ، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی ، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، میخواهم بدانم ، دستانت را بسوی کدامین آسمان دراز میکنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی ؟
نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۸/۰۶/۱۵ساعت
10:55 توسط هارپوكرات| |
| Design By : Night |