آنسوي مغاك بيگذر

درد من از حصار برکه نیست . درد من همزیستی با ماهیانیست که دریا به ذهنشان هم خطور نکرده است

بسمك يا لطيف ؛

 

 

چون امير المومنين علي عليه السلام در جنگ نهروان پيروز گرديد ، يكي از ياران حضرت ، رو بدو كرده و گفت :‌ دوست ميداشتم تا برادرم نيز حضور ميداشت و پيروزي شما را ميديد . حضرت فرمودند : آيا او دوست دار ماست ؟ گفت : آري . حضرت فرمودند :    «   پس او با ما بوده است . مردماني هم كه هنوز در پشت پدران و زهدان مادرانشانند ، در اين كارزار با ماهستند . مردمي كه زمان آنها را بيرون ريزد و ايمان بدانها نيرو گيرد . »

 

**************

 

     روزهايي كه پنج يا شش روز از گذشت آنها ميگذرد ، و نيز روزهاي شش هزار سال پيش ، به امروز همانقدر نزديكند كه ديروز . زمان « اكنوني » حاضر است و في الحال . چه كودكانه است كه گمان كنيم خداوند ، گيتي را ديروز آفريده و يا فردا مي آفريند . زيرا خداوند جهان و مسافرينش را در يك اينك حاضر و في الحال مي آفريند . زماني كه يكهزار سال پيش سپري گرديد ، براي خداوند همان اندازه اكنون و حاضر است كه اينك . هم اكنون تمامي خلقت آفريده شد . ابديت اكنون است . . .

گيتي سايه اي بيش نيست و دهر توهم است . آنچه مشهود ماست زندگاني ماست در پيوندگاه دهر و گيتي . زندگاني درسكـوني عميق بخواب رفته و ما آنرا بيدار ميدانيم . اما  چيزي كه در حركت است ، «اكنون» ماست .

     توهم گذشت زمان از آنجايي آغاز ميشود كه انسانها ادراكات خود را بجاي واقعيت ميگيرند . احساس گذشت زمان از آنجا ناشي ميشود كه ما تصور ميكنيم واقعيتهاي متفاوت و مختلفي را دريافت ميكنيم . در حاليكه ما در واقع فقط ادراكات متفاوتي داريم . زيرا تنها يك واقعيت وجود دارد و بس . 

     احساس يك واقعيت دروني و يا خارجي نيست . احساس فقط مجموع ادراكات اكنون ماست از محيط پيرامون . حال اگر بدانيم كه درك ، اصولا از چه درگاههايي و تا چه ميزان و چگونه وارد دنياي درون ما ميشود ، درخواهيم يافت كه در واقع ، ادراكات و در نهايت احساسات تا چه ميزان حقيقي اند ؟

 

 

 

نوشته شده در شنبه ۱۳۸۴/۱۱/۲۹ساعت 21:57 توسط هارپوكرات| |


Design By : Night